در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجری ها و مُرسی ها
اگر این ساحران اطوار میریزند طوری نیست!
عصا در دست اینک میرسند از کوه موسیها
زمین آسمان جُل را به حال خویش بگذارید
کسی چشم انتظار ماست آن بالا و بالاها
بیاید هر که از فرهاد شیرین عقلتر باشد
نیاید هیچ کس جز ما و مجنونها و لیلاها
همین از سر گذشتن سرگذشت ماست پنداری
همین سرها... همین سرهای سرگردان صحراها
شب قدری رقم زد خون ما تقدیر عالم را
که همرنگ غروب ماست صبح سرخ فرداها
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0